شهرآرانیوز؛ نثر فارسی دورههای مختلفی را گذرانده است؛ هم سادگی را به چشم دیده است و هم دشوارنویسی و مغلق نویسی را. شگفت اینکه در آثار به جامانده از قرن پنجم هم ساده نویسی و هم فارسی نویسی دیده میشود؛ اما از قرن ششم به بعد -به جز در آنهایی که قلمشان به ساده نویسی و روان نویسی متمایل بود- نثر به سمت تکلف و پیچیده نویسی گرایید. در ادامه این فرازونشیب ها، نثر فارسی در دورهای از تاریخ ایران به شکلی شگفت آور از اریکه سلطنت پیچیدگی فرو غلتید و راه مردمی گرفت. دلیل اصلی آن به تحولات سیاسی برمی گشت و اتفاقی به نام انقلاب مشروطه.
البته نباید از نظر دور داشت که «در سرتاسر دوران پیشامدرن، در تاریخ فرهنگ و ادب ایرانی، نثر در حاشیه نظم قرار داشته است؛ اما با تأثیرات تجدد که تبلور سیاسی آن را در انقلاب مشروطه میتوان دید، نثر به تدریج در جامعه ایرانی فراگیرتر شد و در انواع مختلفی از ارتباطات اجتماعی، جایگاهی نیرومندتر از نظم و شعر را به دست آورد». (شاکری، عبدالرسول، «نثر فارسی و گفتمانهای معاصر؛ یک دوره بندی پیشنهادی برای نثر معاصر فارسی بر اساس تأثیرات تجدد»، نشریه «مطالعات بین رشتهای ادبیات، هنر و علوم انسانی»، سال دوم، شماره اول، پیاپی ۳، بهار و تابستان ۱۴۰۱، صص ۱-۲۲)
با انقلاب مشروطه و دوره تحول خواهی «ادبیات از دربار و مجامع اشرافی و خصوصی به میان عامه راه جست؛ [..]بر شماره نویسندگان و شاعران ساده گوی عامه پسند افزوده شد...؛ در نتیجه این تحولات سریع و شگرف، روش نویسندگی تغییر یافت؛ افکار تازه در نثر و نظم به میان آمد و سبک نگارش ساده و بی پیرایه شد». (همان. به نقل از «مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی، تهران، ذبیح ا... صفا، دانشگاه تهران)
از منظری دیگر «نثر فارسی در ادوار سابق برای بیان موضوعهای محدودی از قبیل تاریخ و اخلاق و گاهی فلسفه و پند و بعضی از رشتههای علوم به کار میرفت و در دوره اخیر بود که دامنه مقاصد نثر وسعت گرفت و مسائل سیاسی و اجتماعی و افسانه سرایی و علوم جدید و انتقادهای اجتماعی به صورت جد و هزل و تصریح و تعریض به میان آمد و روزنامه نویسی معمول شد و گروه خوانندگان به تدریج فراوان شدند». (همان. به نقل از «نثر فارسی در دوره اخیر»، پرویز ناتل خانلری، نخستین کنگره کانون نویسندگان ایران. تهران: چاپخانه رنگین. صص ۱۷۵.۱۲۸)
این موضوعات متنوع و به تعبیر دکتر خانلری «دامنه مقاصد نثر» باتوجه به آشنایی ایرانیان با غرب در قالبهای مختلف ظهور کرد که البته ترجمه نقش جدی در پیدایش این نوقالبهای ادبی داشت. نمایشنامه نویسی، سفرنامه نویسی، داستان نویسی، روزنامه نویسی از آن جمله اند که سبک وسیاق نثر را تغییر دادند و به میان مردم کشاندند.
ناگفته نماند که برخی از این قالبهای ادبی مانند سفرنامه نویسی در پیشینه ادبیات ما وجود داشت؛ اما در این دوره ساده نویسی و کشیده شدن زبان به میان مردم، بر شمار خوانندگان افزود و نثر را هم از دست دربار و منشیان و دبیران نجات داد؛ هرچند آنها همچنان یک سوی این طناب را رها نکردند و آن سبک در مسیرهایی راه خود را ادامه داد که امروزه پسماند آن را در نوشتههای حقوقی و اداری میبینیم (این اتفاق ساده نویسی در شعر هم افتاد که موضوع این مقاله نیست). ادبیات پیش از مشروطه بیشتر سبک منشیانه دیوانی و درباری و ادبیات طبقه خواص بود.
هم شمار نویسندگان محدود بود و هم شمار خوانندگان. در این میانه افرادی پیدا شدند که راه ورسم ساده نویسی را آغاز کردند که ازجمله آنها قائم مقام فراهانی در «منشآت» بود. نثر او در این کتاب با وجود استفاده از قواعد نثر موزون و به کاربردن تعابیر عربی و برخی از اشعار قدما، بسیار ساده بود. («از صبا تا نیما»، یحیا آرین پور، ج ۱، ص ۶۵۶۶).
اما درباره همان نثر فارسی که تا پیش از قرن دوازدهم قمری پیچیده و دشوار و آمیخته به صنایع ادبی بود و اقلیت کوچکی از آن سر درمی آوردند، باید گفت که در پایان سده دوازدهم خورشیدی کوششهایی برای اصلاح این شیوه نگارش انجام شد. درواقع «روزنامه نویسی، نثر فارسی را از اوج تصنع بی ارزش و متکلفانه، به زندگی روزانه و زبان مردم کوچه و بازار فرود آورد. نویسندگان ضمن انتقاد تند و صریح از متکلف نویسان گذشته، نویسندگان را ملزم به استفاده از نثری ساده و روان کردند و همین کوششها بود که طلیعه نخستین داستان نویسی به شمار میرود.
آثار کسانی، چون دهخدا در «چرند و پرند» [..]نثر را به سوی سادگی و روانی پیش راند. در این دوره، نوشتن مقالههای سیاسی و اجتماعی و انتقادی در روزنامهها بسیار متداول شد و نثری پدید آمد به عنوان نثر مقاله نویسی («چشم اندازی از ادبیات معاصر ایران»، شهریار زرشناس، تهران، چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، جلد اول، ص۲۳).
بنابراین، روزنامهها که بیشتر با توده مردم سروکار داشتند، در نجات زبان سهم بیشتری داشتند. مطبوعات با لحنی ساده و صمیمی با مردم سخن میگفتند و از اصطلاحات و کنایات و باورهای آنان استفاده میکردند. «پاسخ چرایی این تغییرات این است که شیوه پیشین نگارش جوابگوی تحولات آن عصر نبود. مطبوعات میبایست نه با اقلیت درس خوانده و برتر جامعه، بلکه با اکثریت بی سواد و کم سواد ارتباط برقرار میکردند. نظام نوپای مشروطه محتاج معرفی و خواستاری عمومی بود.
بنابراین، تغییر در روش نگارش امری بدیهی، لازم و غیرقابل اجتناب بود.» (گفتگو با مریم کامیاب) آنچه باعث شد مطبوعات دوره مشروطه، حمایت عامه مردم را به دست بیاورند، سبک نگارش جدید و نثر روان آنها بود. رشد ادبیات سیاسی متأثر از مشروطه بر مطبوعات تأثیر مطلوب گذاشت. ادبیات کهنه و سنتی رایج در دوران قبل از مشروطه آن چنان آزاردهنده بود که حتی زین العابدین مراغهای در «سیاحت نامه» به آن انتقاد کرده بود. اما این اوضاع پس از مشروطه به دنبال رشد سیاسی بهبود یافت و تا حدی با تأثیرپذیری از مشروطه و پس از آن با گسترش مطبوعات، سبک ادبی جدید و نثری ساده و روان رواج یافت.
چنان که از نام نخستین روزنامه یعنی «کاغذ اخبار» برمی آید، مبنای روزنامه بر خبر بود و خبردهی میطلبید تا زبانی ساده و همه فهم داشته باشد. بنابراین، خبرنویسی بر نثر فارسی تأثیر گذاشت و نثر فارسی را از حالت انتزاعی خارج و به نوعی عینی گرایی و رئالیسم نزدیک کرد. در کنار اخبار، مقاله نویسی نیز سبک نوشتن را به سمت سادگی کشاند. نثرنویسان خوش قریحهای مانند دهخدا که قلم را به طنز نیز آمیختند و از زبان عامیانه هم بهره بردند، سهم بیشتری در این میانه داشتند.
در آثار ادبی این دوره هم این سادگی کمابیش رخ نموده بود. محمدتقی بهار دراین باره مینویسد: «قلمی که قدرت بر مجسم ساختن حکایات حاجی بابا کرده است از قادرترین و محکمترین ساده نویسان آن عصر میباشد... نثر حاجی بابا گاهی در سلاست و انسجام و لطافت و پختگی مقلد گلستان و گاه در مجسم ساختن داستانها و تحریک نفوس و ایجاد هیجان در خواننده نظیر نثرهای فرنگستان است، هم ساده است و هم فنی، هم با اصول کهنه کاران نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو هم داستان، و در یک جمله یکی از شاهکارهای قرن سیزدهم هجری است.» («سبک شناسی»، جلد سوم، ملک الشعرا بهار، ص٣۶۷)
این بود که این میدان تازه که بیشتر در حوزه مطبوعات خودش را نشان داده بود، راه را برای سبکهای دیگر ادبی مانند داستان نویسی هم هموار کرد و کسانی مانند عبدالرحیم طالبوف، حاج زین العابدین مراغه ای، سیدعلی اکبر دهخدا، سیدمحمدعلی جمال زاده از پیش گامان این نهضت بودند.
شاید بتوان نماد این ساده نویسی را در حوزه داستان، عنوان «فارسی شکر است» جمال زاده دانست که در این اثر با زبان ساده و طنزگونهای از سادگی زبان پشتیبانی میکند. شخصیتهای اصلی داستان به زبان ثقیل خود صحبت میکنند و به ساده گویی تمایلی ندارند و جمال زاده با زبان طنزگونه خود، این کار را نهی میکند.
در پایان باید از نهضت ترجمه هم یاد کنیم؛ زیرا شکل دیگر تأثیر فرهنگ مدرن بر نثر فارسی، ترجمه است. ترجمه ناگزیر در این نهضت ساده نویسی بی تأثیر نبود، اما به تدریج خود زمینه ساز دردسر تازهای در نثر فارسی شد و آن گرده برداری (گرته برداری)هایی بود که روزبه روز دامن زبان فارسی را گرفت.